نامه هایی ک واسه خدا مینویسم هیچوقت بی جواب نمی مونه جاذاب من تو تنها کسی هستی ک بدون حرف زدن ،آرومم میکنی آخ بخلاتو ک نگم ی خیال راحت و ی عالم ارامشه،، منه بیشورم همش تو بخلت خوابم میبره:)) بنده خواب آلودت عاشقته ،باشه؟! -هرچی ک صلاحه همون بشه مهربونم میسپارم ب خودت.
هیچوقت احساس غربت نکردم حتی تو شرایطی ک خوب نبودن برای من اما چند روزه همه گریه هام از سر غربته. دیشب تا صبح پلک نزدم; میدونی، مغز دردگرفتم خدایا نمی خوام ب عاقبت نون دچار شم خواهش میکنم کمکم کن این جماعت انگار واقعا حرفای منو نمیفهمن و چقد سخته آیندت دست این جماعت زبون نفهم باشه.
بهم زنگ زد اونقد تشکر کرد ک شرمندش شدم گف همیشه همه جا برات دعا میکنم خدا شاهده تو نمازام اونقد از خدا خوشبختیتو می خوام ک خودمو یادم میره چجوری حالم خوب نشه؟! چجوری اینهمه وجود خدارو تو روح پاک و بزرگشون نادیده بگیرم؟! خدایا ممنونم ازت همین.
بیان حرف گاهی آنقدر سخت است ک سنگ میشودو در انتهایی ترین قسمت گلو مینشید درد میشود و امان از وقتی ک اشک نباشد. نتوانستم حرف هایم را تمام و کمال بگویم نتوانستم مثل همیشه بگویم با دلت راه بیا ک این دل معجزه ها ک نمیکند اما ن عزیزه جان دل دیگر خیلی وقت است معجزه نمیکند ن فقط برای من و تو، بلکم برای همه کوک دل خیلی وقت است از ساز افتاده وما از سمفونی دیاری غریب میرقصبم. این راه بدون تو دشوار نیست؟!تو باشی و من باشم هیچ نباشیم؟! چ انتظار ها ک از من نمیرود
چه کسی در سیاهی سیاهی را میبیند ک من اینگونه شفاف خویش را نظاره گرم! اصلا چ کسی در تاریکی ،تاریکی را جستجو میکند ک من در کنکاش خویش معلق ام! این جسم،همان جسم است!چرا من کهکشان ها غریبه ام با این خودِبیخود از خود. بدون آنکه لرزیدن را احساس کنم،ب چشم دیدم ک لرزیدم،لرزه ای ک تاکنون اینگونه آتش ب جانم نیافکنده بود ناگه تا لبانم لبریز از آب شد،احساس خفگی میکردمو نمیکردم، آتش وجودی ام شعله ورتر شد و من مبهوت ب خویش می نگریستم ک چرا من تَر نشده ،غرقم! چرا
رنج بردن باعث فهمیدن می شود و ذهن را ب تلاش برای شناختن وا می دارد تا اینکه قواعد زندگی و تلخی و سختی را میشناسد و ب درک و شعور می رسد ولی وقتی ب فهمیدن و درک رسیدی،از آن ب بعد دیگر خود فهمیدن باعث رنجت می شود دیگر هم از فهمیدن خودت رنج میبری و هم رنج فهمیدن آنچه دیگران درک نمی کنند و نمی فهمند و نمی بینند،ب جانت نیش میزند و آزارت میدهد ولی هرچقدر در نادانی می شود درجا زد در فهمیدن نمی شود،وقتی چشم هایت باز شد،دیگر نمی توانی آن را ببندی و خودت را ب نفهمی

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دانلود پایان نامه مجموعه هیراد رایان افزار تی تک| سایت تفریحی خلوتی فارغ از هیاهوی شهر Ahmad1392 بهار اومده پایگاه اطلاع رسانی رسمی مهندس بهمن شریفی